الف.
 سلام.
  باز حال‌م ناخوش‌ست. افتاده‌ام به سر اتّفاقات کنکورِ عملی و برای هزارمین بار مرورش می‌کنم. که اصلن نمی‌دانم رفتارم درست بوده یا نبوده یا کوفت یا مرض. باید ول‌ش کنم ولی نمی‌کنم. دل‌م می‌خواهد رها شوم.
  عقاب و شاهین را دیده‌اید که چه طور پرواز می‌کنند؟ یکی دوباری بال می‌زنند و بعد با بال‌های باز بر هوا شناور می‌شوند. بال بال می‌زنم برای آن لحظه، نمی‌رسد.
  دل‌م می‌خواهد بگریم. نمی‌دانم. شاید باید نیازم به سیگار را پاسخ بگویم. امّا خسته‌ام. از همه چیز. چه زنده‌گیِ بد دل‌گیری شده. دیگر می‌توانم بفهمم این‌هاست که حال‌م را بد می‌کند. امّا چه کنم، نای در آمدن از بدبختی را هم ندارم. کاش کسی کنارم بود. دل‌م از تنهایی بیزارست.
  چنان کوفته‌ام که ماساژ راه درمان‌ش نیست. کوفته‌گی جواب کوفته‌گی‌ست.
 

صفحه‌ی 285 - مویه‌ای بر بی‌مویه‌گی

صفحه‌ی 283 - حای درد‌م، درد می‌کند.

صفحه‌ی 282 - من که ملول گشتمی... !

  ,دل‌م ,بال ,نمی‌دانم ,می‌خواهد ,می‌کند ,دل‌م می‌خواهد ,می‌توانم بفهمم ,بفهمم این‌هاست ,دیگر می‌توانم ,دل‌گیری شده

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

چهارشنبه درآمد رایگان در منزل از طریق کامپیوتر دانلود بهترین فایل های آموزشی و تحقیقی پاور پوینت دانلود فیلم های جدید زیرنویس فارسی ایران سایت دلنوشته‌های دل ساده من❤ تاپ سکرت | مطالب تاریخی و عرفانی CECourse مـ18o81ـن وبلاگ شخصی علی اکبر مظاهری